حرف دل

حرف های از گوشه کنار برای شما

آخرین مطالب

تقدیم به تمام دوستداران حسین بن علی (ع) بوسه ی غزل

لـبهای تو را شعر وغزل می بوسد مفعـول ومفاعیـل وفـَعـَل می بوسد

یـک بـار دگـر حـالـت قـد قـامت گیر تکبیر تو را خـیـرعمل می بوسد

تلخی عـطـش کـنار کـامـت پیداست از کنج لبت شـهــدعسل می بوسد

در زیـرگـلـویـــت نه فـقـط پـیـغـمـبر حتی کــه دولــبهای اجل می بوسد

از تک تک رگـهـای جـدا از گـردن بانوی شکسته روی تل می بوسد

هم پـای نـسـیـم گـرم صــحرا بر نی رگـهـای تو را عزوجل می بوسد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۷
افشین

 

دیدی آخر ساقه جانت شکست ؟ 

آن عزیزت عهدوپیمانت شکست؟ 

 

 

دیدی ای دل درجهان یک یار نیست؟ 

هیچکس در زندگی غمخوار نیست؟ 

 

 

آه دیدی سادگی جان داده است؟ 

جای خود را گِل به سیمان داده است؟ 

 

دیدی آخر حرف من بیجا نبود؟ 

از برای عشق اینجا ، جا نبود؟ 

 

نوبهار عمر را دیدی چه شد؟ 

زندگی را هیچ فهمیدی چه شد؟ 

 

دیدی ای دل دوستیها بی بهاست؟ 

کمترین چیزی که می یابی وفاست؟ 

 

دیده ای گلها همه پژمرده اند 

رنگها در دود و سرما مرده اند 

 

آری ای دل ! زنده بودن ساده نیست 

بین آدمها یکی دلداده نیست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۴
افشین

میان این تعصب ها، میان جنگ مذهب ها!
یکی افکار زرتشتی، یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی، یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است، یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست، در این دنیای انسانی ...
خدا یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی ....
رها کردیم خالق را گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟! مگر نه این که انسانیم!
اگر روح خدا در ماست... خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟!
برای خود پرستی هاست ...من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
از آن جشنی که اعضای تنم دارند خوشحالم
ولی از اختلاف مغز و دل با ریش می ترسم
هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد، اما اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاق افکار تهی بر خویش می ترسم
کلام آخر این شعر یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش وهم از خویش میترسم...

سیمین بهبهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۱
افشین

کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۱
افشین

الهی...

با خاطری خسته از اغیار و به فضل تو امیدوار

دست از غیر تو شسته و در انتظار رحمتت نشسته ام

بدهی کریمی ، ندهی حکیمی ، بخوانی شاکرم ، برانی صابرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۶
افشین

حسّ و حال همه ی ثانیـه ها ریخت به هم

شوق یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید

آمدیّ و همـه ی فرضیه ها ریخت به هم!

روح غمگینِ تـــو در کالبدم جا خوش کرد

سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم

در کنـــار تــــو قدم مــــی زدم و دور و بـــرم

چشم هایم پُر خون ، قرنیه ها ریخت به هم

روضه خوان خواست که از غصه ی ما یاد کند

سینه ها پــاره شد و مرثیه ها ریخت بــه هم

پای عشق تـــو برادر کُشــی افتاد به راه

شهر از وحشت نرخ دیه ها ریخت به هم

بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند

دلمان تنگ شد وُ قافیــه ها ریخت به هم

من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!

پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۴
افشین

انکه با خواب خدا اندیشه از ادم ربود

یک سر سوزن خبر از عالم بالا نداشت

مال مفت و حال مفت و شهرت مفت ار نبود

این جهان اکنون یکی پیغمبر حتی نداشت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۳
افشین

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو

تو اگر کوچ کنی بغض خدا میشکند

صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۵۳
افشین

در فصل تگرگ عاشقت می مانم

با ریزش برگ عاشقت میمانم

هر چند تبر به ریشه ام میکوبی

تا لحظه مرگ عاشقت میمانم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۵۳
افشین

ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺴﺖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻣﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺪﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﺍ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ

ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﺎﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺥ ﻣﺎ ﺑﮑﺸﺪ

ﺗﻨﻪ ﺍﯼ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ


ﺩﻝ ﺗﻨﮕﺶ ﺳﺮ ﮔﻞ ﭼﯿﺪﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻍ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﻗﺪﻣﯽ ﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ

ﻣﺮﻍ ﺩﺭﯾﺎ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ

ﮔﺸﺖ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺸﺎﻥ ﺑﺎﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ


ﭼﻪ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻬﯽ

ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺑﺮ ﻫﻮﺱ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ

ﺑﺲ ﮐﻪ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻭ ﻧﺎﻣﻮﺯﻭﻥ ﺩﯾﺪ

ﻗﻠﻢ ﻧﺴﺦ ﺑﺮﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﭼﻠﯿﭙﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۸
افشین